نظرات دانشمندان و سياست مداران درباره ترك ها
یازار : TTOTT | بؤلوم : تاريخي و اجتماعي
+0 امتياز
تاريخ در مورد ترك ها چيز زيادي نمي داند. اين حقيقتي است كه خيلي از متفكران بدان اذعان دارند. ترك ها جزء معدود ملل تاريخ ساز بوده و امپراطوري هاي متعددي را نابود و در مقابل خود امپراطوري هاي بزرگي را پايه گذاشته اند. مهاجرت ها و لشكركشي هاي آنها به حدي وسيع بوده است كه تغييرات زباني، ژنتيكي و فرهنگي گسترده اي را در قسمت اعظم دنيا(آسيا و اروپا كه در واقع كليت تمدنهاي تاريخ گذشته را در بر مي گرفته اند) ايجاد نموده است. با اين وجود تاريخ به اندازه وزن و اثرگذاري ترك ها، به اين ملت نپرداخته و در واقع سكوت اختيار نموده است. با اين حال بعضي از بزرگان علم و سياست نظرات جالبي در خصوص ترك ها ابراز نموده اند كه جايگاه واقعي اين ملت را نشان مي دهد. بعضي از اين نظرات در ذيل ارائه شده است. لازم به ذكر است كه به نظر حقير اين اشارات دليل بر برتري ترك ها بر ديگر ملت ها نبوده و فقط نشان مي دهد كه ترك ها نيز همانند ساير ملت ها نقاط قوت بسياري دارند. و اساسا هيچ قومي از قوم ديگر برتر نيست.
1- Albert Sorel (مورخ فرانسوي)
در دنيا دو مجهول وجود دارد. يكي قطب ها و ديگري ترك ها.
2- Lord Byron (شاعر انگليسي)
دست ترك به همان نسبت كه با قساوت شمشير را به كار مي برد، به همان نسبت هم استادانه زخمها را التيام مي بخشد.
3- Comenius (فيلسوف چك)
ترك ها ملت قهرماني هستند كه هيچ وقت به دوستان خود زياني نمي رسانند. ترك دستي كه فشرده است را ول نكرده، قول خود را فراموش نكرده و در روزهاي سخت دوستان خويش را تنها نمي گذارد. دست دوستي دادن به چنين ملتي باعث مي شود تا از پس هر سختي در دنيا برآييد.
4- Edmondo De AMICIS (شاعر و رمان نويس ايتاليايي)
صفات انساني ترك ها غير قابل انكار مي باشد. از جمله اين صفات قدرداني ترك ها در برابر حتي يك كار عادي و پيش پا افتاده است. مهمان نوازي، حيوان دوستي و احترام به درگذشتگان از ديگر صفات مثبت ترك ها مي باشد.
5- Gelland (فيلسوف فرانسوي)
يادگيري زبان تركي براي من سعادتي محسوب مي گردد. چرا كه براي ارتباط واقعي با يك ترك بايستي به زبان تركي مسلط باشي. مترجم همانند پرده اي است كه نور را مي پوشاند.
6- HAMMER (مورخ آلماني)
تاريخ از ترك ها چيزهاي زيادي ياد گرفته است. آثار زيادي از ترك ها به جاي مانده است كه هر كدام زينت مدنيت انساني محسوب مي گردند.
7- Charnayev (فرمانده روس)
ترك ها علاوه بر جسارت بيكران خود صاحب نبوغ اراده شكني مي باشند. ترك ها با اين نبوغ فتوحات خود را انجام داده، مدنيت ها تشكيل داده و به تاريخ بشريت خدمت نموده اند. در اصل بدون چنين نبوغي حكمراني بر نصف اروپا براي قرن ها امكانپذير نبود.
8- Helmuth Karl Bernhard von Moltke (ژنرال پروس- آلمان)
ترك ها نمونه بارز يك ملت جنگجو مي باشند. ترك ها چنان با سلاح آشنا هستند كه يك كشاورز با داس و يك كاتب با قلم. ترك ها چنان مي نشينند كه انگار بر روي اسب هستند و چنان قدم بر مي دارند كه انگار در حال شناسايي دشمن هستند.
9- Mulman (فرمانده آلماني)
هيچ سربازي مثل سرباز ترك با خنده از مرگ استقبال نمي كند. كافيست فرماندهي لايق داشته باشند تا دنيا را تسخير كنند.
10- Kayzerling (فيلسوف آلماني)
ترك ها بي ترديد اربابان واقعي تاريخ اروپا و اسيا بوده اند.
11- Donaldson
ترك ها 2000 سال است كه سرباز حرفه اي مي باشند. شغل واقعي ترك ها سربازي مي باشد. شغل اصلي تمامي ترك ها سربازي مي باشد. از هر ارتشي در دنيا بپرسد جواب خواهند داد كه مقاومت در برابر ترك ها به هيچ عنوان كار ساده اي نيست.
12- Mary Wortley Montagu (نويسنده و همسر سفير بريتانيا در دربار عثماني)
بهترين ارايش زنان ترك، ترك بودنشان مي باشد. زنان ترك با جواهرات زيبا نشده بلكه جواهرات را زيباتر نشان مي دهند چرا كه هر زن ترك خود يك جواهر بسيار زيبا مي باشد.
13- M. Montecuccoli (فرمانده اطريشي)
ترك ها شجاعانه مردن را به خوبي ياد گرفته اند و من نيز آنقدر تجربه دارم كه بدانم كه چنين ملتي تسليم را هرگز بر نمي تابد. من مي توانم لشكرهاي بيشماري را تشكيل داده و به جبهه ها ببرم ولي در برابر ترك ها ناتوان مي مانم. ترك ها با تاسي و افتخار به نياكان خود شكست ناپذير مي گردند. براي شكست دادن ترك ها بايستي ابتدا تاريخ آنها را شكست دهيم.
14- Napoleon Bonaparte
عظمت انسان ها از دو عامل نشات مي گيرد: جسارت مردان و نجابت زنان. در كنار اين دو عامل عنصر ديگري است كه انسان را به عظمت واقعي مي رساند و آن عشق به وطن و عدم ترديد در فدا نمودن جان در راه وطن مي باشد. ترك ها داراي تمامي اين عناصر بوده و به همين دليل است كه شما مي توانيد يك ترك را بكشيد ولي هرگز نمي توانيد وي را شكست دهيد.
15- Pierre Loti (نويسنده فرانسوي)
يك ترك هيچ نوع رفتار تصنعي نداشته و اصالت ذاتي دارد. اين هديه اي است ذاتي كه طبيعت به ترك ها داده است.
16- Tasso (شاعر ايتاليايي)
از تركان مي گويم. از آنها كه هنگام هجوم به دشمن به گردباد مي مانند و به دريا و رعد. از آنان كه در برابر دوست و دربرابر دشمن بي سلاح به نسيم مي مانند و بركه اي زلال. تبديل اين بركه به دريا و نسيم به گردباد، نيست كار انسان عاقل.
17- THIERS (روزنامه نگار، مورخ و سياستمدار فرانسوي)
حتي اگر دولت تركي در تاريخ وجود نداشت بايد ايجاد مي گرديد.
18- William Martin (نويسنده انگليسي)
بي ترديد ترك ها بهترين ملت ها براي دوستي مي باشند. اگر مي خواهيد طعم واقعي مهمان نوازي را حس كنيد به روستاهاي اصيل ترك كه هنوز تحت تاثير بيگانگان قرار نگرفتند برويد.
19- Decamps (نقاش فرانسوي)
با قلم مي توان چهره زيباي ترك، اندام قدرتمند او، لباس پرزرق و برقش، رفتار ظريف او، خنده پر وقارش و نيز غرش همچون شير وي را ترسيم نمود.ولي ترسيم اصالت يك ترك غير ممكن مي باشد. اين اصالت مانند نور ماه قابل ديدن است ولي قابل ترسيم نيست.
20- Max Muller (زبانشناس الماني)
با دقت در زبان تركي مي توان فهميد كه اين محصول نبوغ بشر، معجزه اي بس بزرگ مي باشد.
ضرورت ساخت بناي يادبودي در ميدان شهرداري تبريز (محل وقوع فاجعه) براي كتابسوزان ارتش شاهنشاهي در 26 آزر 1325
یازار : TTOTT | بؤلوم : تاريخي و اجتماعي
+0 امتياز
26 آزر امسال 66-مين سالگرد فاجعه كتابسوزان ارتش شاهنشاهي مي باشد. فاجعه اي كه به دنبال قتل عام هولناك 21 آزر به وقوع پيوست و در آن كتابهايي كه به زبان مادري اين ملت نوشته شده بودند در آتش فاشيسم سوختند و به عبارتي فاجعه اي كه در آن "آنا ديلي" اين ملت در آتش شوونيزم سوخت.
در آن حادثه كساني دست به اين عمل زدند كه خود از كتابسوزان موهومي (و يا واقعي) 1400 ســــــــــــال پيش به دست اعراب مي ناليدند و هميشه يكي از عوامل بدبختي و عقب ماندگي و جهل خود را به اين حادثه نسبت مي دادند!
شايد بتوان گفت جامعه بشري در دوران مدرن، در خاطره خود تنها دو مورد از اين فاجعه سراغ دارد.
يكي مراسم كتاب سوزاني كه در 10 مه 1933 ميلادي در آلمان به دست نازيها انجام گرفت و در آن نزديك 25 هزار كتابي كه به تشخيص نازيها در آنها تضادي با ايدهئولوژي ناسيونال سوسياليسم نازيها وجود داشت، سوزانده شد و ديگري كتاب سوزان 26 آزر 1325 ه.ش در آزربايجان، كه در آن تعداد بي شماري از كتاب هايي كه به زبان تركي نوشته شده بودند، سوزانده شدند.
هر دو فاجعه توسط انسانهاي نژادپرستي انجام گرفت كه خود را از نژاد پاك آريايي دانسته و خود را برتر از تمام ملل جهان مي پنداشند.
و به راستي كه چگونه پيروان هر دو مكتب اين برتري خود را نشان دادند!
حال كاملا به جا مي باشد، بناي يادبودي در مكاني كه آن فاجعه انجام گرفت، ساخته شود تا هميشه يادآور آن فاجعه هولناك بوده و آزربايجاني ها به ياد داشته و بدانند، چه كساني دشمنان زبان، هويت و فرهنگشان بودند و هستند .
*
به همين منظور از تمام عزيزان تقاضا مي شود طرح هاي پيشنهادي خود را در اين خصوص در ايونت به اشتراك بگذارند، تا يكي از بهترين هاي طرح به نظر دوستان انتخاب شده و در روزگاري كه آزربايجان اجازه ساخت چنين بنايي را به دست آورد و آن روزگار دور نيست، آن بنا ساخته شود.
به اميد آن روز
آيا ميدانستيد برخيها واژههاي زير را كه همگي فرانسوي هستند فارسي ميدانند؟
یازار : TTOTT | بؤلوم : تاريخي و اجتماعي
+0 امتياز
آسانسور، آلياژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بليت، بيسكويت، پاكت، پالتو، پريز، پلاك، پماد، پوتين، پودر، پوره، پونز، پيك نيك، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تيراژ، تور، تيپ، خاويار، دكتر، دليجان، دوجين، دوش، دبپلم، ديكته، رژ، رژيم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زيگزاگ، ژن، ساردين، سالاد، سانسور، سراميك، سرنگ، سرويس، سري، سزارين، سوس، سلول، سمينار، سودا، سوسيس، سيلو، سن، سنا، سنديكا، سيفون، سيمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شيك، شيمي، صابون، فاميل، فر، فلاسك، فلش، فيله، فيبر، فيش، فيلسوف، فيوز، كائوچو، كابل، كادر، كادو، كارت، كارتن، كافه، كاميون، كاموا، كپسول، كت، كتلت، كراوات، كرست، كلاس، كلوب، كليشه، كمپ، كمپرس، كمپوت، كمد، كميته، كنتور، كنسرو، كنسول، كنكور، كنگره، كودتا، كوپن، كوپه، كوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گريس، گيشه، گيومه، لاستيك، لامپ، ليسانس، ليست، ليموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسك، مبل، مغازه، موكت، مامان، ماتيك، ماشين، مانتو، مايو، مبل، متر، مدال، مرسي، موزائيك، موزه، مين، مينياتور، نفت، نمره، واريس، وازلين، وافور، واگن، ويترين، ويرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسياري از واژههاي ديگر.
تورك هاي ساكن ايران
یازار : TTOTT | بؤلوم : تاريخي و اجتماعي
+0 امتياز
تورك هاي ساكن ايران
اگر به تهراني ،تهي و به اصفهاني اصفي وبه كرماني كري گفتند ما هم به اهالي
آذربايجان (ونه حتي زبانشان) آذري خواهيم گفت.
نام محل زندگي لزوما نمي تواند نام زبان شما هم باشد،آنچنان كه ما در ايران زندگي
مي كنيم اما نام زبان رسمي اينجا فارسي است و نه ايراني،يا فيليپين كه نام زبانشان
تاگالوگ است.
يك نكته در مورد اين كه شما گفته بوديد" آذري" هستيد،ما در طول تاريخ نه قوم
و نه زباني به نام آذري داريم.در اثر برخي افكار شوونيستي، اجداد ما ترك هاي ساكن
ايران را به قوم خيالي آذري نسبت مي دهند كه در گفته اين متحجران نژادپرست آذري ها
اصيل ترين پارسي هاي ايران هستند!
با ساده ترين دلايل زبان شناختي مي توان اين گفته را رد كرد،
چطور كلمه آب تبديل به سو شده است چه شباهتي از نظر صامت و مصوت
بين آب و سو وجود دارد،در تركي از شانه تا مچ دست قول گفته مي شود
وكف دست و انگشتان اَل ،چگونه اين تفاوت فاحش در اصل يكي بوده است،
چگونه اَل تبديل به دست شده است.
چگونه زبان تركي كه 36 هزار فعل مستقل اصيل بدون فعل كمكي دارد زير
مجموعه اي از فارسي است كه تنها 3000 فعل اصيل دارد.
چگونه تركي كه از نظر گرامري پيوندي است و بسيار ساختارمند جزيي از زبان
تحليلي و بي قاعده فارسي است.
اين جريان آذري گويي به ترك هاي ايران از زمان رضا شاه آغاز شد و
امروزه نيز به دلايل فرهنگي و سياسي براي يكپارچه سازي و شبيه سازي ما تركان
با فارس ها ،قصه هاي غرض ورزان دوره پهلوي از سوي نژادپرستان پارسي پرست
تكرار مي شود.
من به شما ترك زبانان خرده نمي گيرم، كه هر چه فاجعه فرهنگي بر سر ما آمده از سوي
سياستمدارن مطلق انديش تاريخ معاصر و كنوني ماست كه سعي در خشكاندن ريشه ترك
هاي ساكن ايران دارند كه قدمت سكونت آنان در ايران بيش از اقوام ديگر است،
"اجداد ترك هاي ايران سومرها هستند ".
(نقل از فاروق مورخ تركيه اي و پروفسور زهتابي كتاب تاريخ ديرين تركان ايران).
پارسي پرستان وهم انديش با ساخت تاريخ جعلي از كوروش و داريوش و ...
(كه عدم صحت آن تاريخ را در مقاله اي ازمجله آلماني اشپيگل تاييد شده ديديم).
همچنين رجوع شود به كتاب دوازده قرن سكوت استاد پورپيرار.
ياوه به خورد ما داده اند .
در كتاب هاي فارسي منتشرشده در ايران،پارسي ها صلح انديش و با فرهنگ و تمدن متعالي
وصف شده اند و ما تركان همواره خونريز و وحشي وصف شده ايم.
پادشاهان ظالم و خونخوار ي چون كوروش و داريوش و انوشيروان و ... عادل
و زكي و متمدن معرفي شده اند.
هيچ يك از پادشاهان در تاريخ نه ناجي بشر بوده اند و نه واضعان حقوق بشر
كه موقعيت سياسي و اقتدارشان علي الخصوص در دوران گذشته نه از شايستگي
كه از جنگجويي و قدرت همراه با ظلم است.
من به هيچ قوم ديگري حتي اگر نفرت داشته باشم توهين نمي كنم اما توهين بيش
از اين كه حضور 8 هزار ساله ما در فلات ايران به بعد ازورود مغول ها (كه آنها
هم ترك هستند ) كاهش داده مي شود.
ما قصد توهين به هيچ فرهنگ و زباني نداريم ،اما در زمان دفاع از خود و در
برابر ياوه گويان بايد كه چنين گفت.
البته بايد يادآورشد،
فارسي از جمله زيباترين و آهنگين ترين زبان هاي دنياست كه مي توان گفت
ازبهترين زبانهاي شعر دنياست.
اما در مقابل بايد بدانيم كه تركي از جمله با قاعده ترين و پرلغت ترين زبانهاي دنياست
كه 700 ميليون نفر در دنيا به اين زبان سخن مي گويند،در حالي كه جمع فارسي زبانان
دنيا به 1۰0 ميليون نفر هم نمي رسد.
ترك هاي ساكن در جهان:
ايران،تركيه،آذربايجان،ترك منستان،ازبكستان،قزاقستان، قرقيزستان،تاجيكستان،
مغولستان،ايالت سين كيانگ چين،روسيه،كشورهاي حوزه بالكان،بلغارستان،
مصر،سوريه،عراق،افغانستان و ...
به مناسبت فرا رسيدن سالگرد شهادت سردار ملي ستارخان
یازار : TTOTT | بؤلوم : تاريخي و اجتماعي
+0 امتياز
ستاردر جواني به جرگه لوطيان (جوانمردان، يا اهل فتوت) محله اميرخيز تبريزدرآمد و در همين باب در حالي كه به دفاع از حقوق طبقات زحمتكش برميخاست با مأمورين محمدعلي شاه درافتاد و به ناچار از شهر گريخت ومدتي به راه زني مشغول شد، اما از ثروتمندان ميگرفت و به فقراميداد. سپس با ميانجيگري پارهاي از بزرگان به شهر آمد و چوندر جواني به درستي و امانتداري در تبريز شهرت داشت به همين دليل مالكانحفاظت از املاك خود را به او ميسپردند. او هيچ گاه درس نخواند وسواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آميخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگي و اعتقادات مذهبي و وطن دوستي اش، او را در صف فرهيختگان عصر قرارميداد.
مقاومت
او در مدت يازده ماه از ۲۰ جمادي الاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربيع الثاني ۱۳۲۷ ق رهبري ِ مجاهدين تبريز و ارامنه و قفقازيها را بر عهده داشت و مقاومت شديد و طاقت فرساي اهالي تبريز در مقابل سي و پنج الي چهل هزار نفرقشون دولتي ، با راهنمايي و رهبريت او انجام گرفت، به طوري كه شهرت او بهخارج از مرزهاي كشور رسيد و در غالب جرايد اروپايي و آمريكايي هر روز نام او با خط درشت ذكر ميشد و درباره مقاومتهاي سرسختانه وي مطالبي انتشار مييافت.
پس از ماهها محاصره تبريز قواي روسيهبا موافقت دولت انگليس و محمد علي شاه،از مرز گذشتند به سوي تبريز حركتكردند و راه جلفا را باز كرد.ستارخان و ديگران مجاهدين تبريز كه به شدت ازروسها متنفر بودند، براي رفع بهانه ي تجاوز روسها تلگرافي به اين مضمون بهمحمد علي شاه فرستادند :
شاه به جاي پدر و تودهبه جاي فرزندان است . اگر رنجشي ميان پدر و فرزندان رخ دهد نبايد همسايگانپا به ميان گزارند . ما هرچه مي خواستيم از آن در مي گذريم و شهر را بهاعلي حضرت مي سپاريم . هر رفتاري كه با ما مي خواهند بكنند و اعلي حضرتبيدرنگ دستور دهند كه راه خوار و بار باز شود و جايي براي گذشتن سپاهيانروس به ايران باز نماند.
.محمد علي شاه پس از دريافت اين تلگراف بهنيروهاي دولتي دستور ترك محاصره داد اما روسها به پيشروي ادامه دادند ووارد تبريز شدند، [۱] ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخرجمادي الثاني ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به قنسولخانه عثماني در تبريز پناهنده شد. در منابع ذكر شدهاست كه ستارخانبه كنسول روس (پاختيانوف) كه ميخواست بيرقي از كنسول خانه خود به سردر خانه ستارخان زند و او را در زينهار دولت روس قرار دهد گفت:«ژنرال كنسول، من ميخواهم كه هفت دولت به زير بيرق دولت ايرانبيايند. من زير بيرق بيگانه نميروم.»
پس از عقب نشيني قواي روس مردم شهر به رهبري ستارخان در برابر حاكم مستبد تبريز رحيمخان قد علم كردند و او را از شهر بيرون راندند، اما اندكي بعد ستارخان در زير فشار دولت روس، دعوت تلگرافي ِ آخوند ملامحمدكاظم خراساني و جمعي از مليون را پذيرفت و با لقب سردار ملي به سوي تهران حركت كرد. در اين سفرباقرخان سالار ملي نيز همراه او بود.
هدف دولت مشروطه از اين اقدام كه به بهانه تجليل از ستارخان و باقرخان صورت گرفته بود در واقع كنترل آذربايجان و خلع سلاح مجاهدين تبريز بود. روزشنبه ۷ ربيع الاول سال ۱۳۲۸ق در شب عيد نوروز، جمعيت زيادي از مردم و رجالشهر از جمله يپرم خان ارمني براي وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان درميان هلهله جمعيت از منزل خود بيرون آمدند و به سوي تهران حركتكردند. در بين راه نيز در شهرهاي ميانه، زنجان، قزوين و كرج استقبال باشكوهي از اين دو مجاهد راستين آزادي به عمل آمد و هنگام ورود به تهران نيمي از شهر براي استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسير چادرهاي پذيرايي آراسته با انواع تزيينات، و طاق نصرتهاي زيبا وقاليهاي گران قيمت و چلچراغهاي رنگارنگ گستردند. در سرتاسرخيابانهاي ورودي شهر، تابلوهاي زنده باد ستارخان و زنده باد باقرخان مشاهده ميشد.
تهران آن روز سرتاسر جشن و سرور بود. ستارخان پس ازصرف ناهار مفصلي كه در چادر آذربايجانيهاي مقيم تهران تدارك ديده شده بود به سوي محلي كه براي اقامتش در منزل صاحب اختيار (محلي در خيابان سعدي كنوني) در نظر گرفته بودند رفت. او مدت يك ماه مهمان دولت بود، امابه دليل وجود سربازان و كمي جا دولت، محل باغ اتابك (محل فعلي سفارتروسيه) را به اسكان ستارخان و يارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان ويارانش اختصاص داد. پس از چند روزي كه نيروهاي هر دو طرف در محلهايتعيين شده اسكان يافتند مجلس طرحي را تصويب نمود كه به موجب آن تمامي مجاهدين و مبارزين غيرنظامي از جمله افراد ستارخان و خود او ميبايست سلاحهاي خود را تحويل دهند. اين تصميم به دليل بروز حوادث ناگوار وترور مرحوم سيد عبدالله بهبهاني و ميرزاعلي محمدخان تربيت از سران مشروطهگرفته شده بود.، اما ياران ستارخان از پذيرفتن اين امر خودداري كردند. به تدريج مجاهدين ديگري كه با اين طرح مخالف بودند به ستارخان و يارانش پيوستند و اين امر موجب هراس دولت مركزي شد. سردار اسعد به ستارخان پيغام داد كه «به سوگندي كه در مجلس خورديد وفادار باشيد و از عواقب وخيمعدم خلع سلاح عمومي بپرهيزيد.»، اما باز ياران ستارخان راضي به تحويل سلاح نشدند.
شهادت
بعدازظهراول شعبان ۱۳۲۸ق قواي دولتي، كه جمعا سه هزار نفر ميشدند به فرماندهي يپرم خان ، يار قديمي ستارخان در تبريز و رئيس نظميه وقت باغ اتابك را محاصره كردند و پس از چندبار پيغام ، هجوم نظاميان به باغ صورت گرفت و جنگ بين قواي دولتي و مجاهدين آغاز گشت. در اين جنگ قواي دولتي ازچند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تير استفاده كردند و به فاصله ۴ ساعت ۳۰۰نفر از افراد حاضر در باغ كشته شدند. ستارخان راه پشت بام را در پيش گرفت،اما در مسير پلهها در يكي از راهروهاي عمارت تيري به پايش اصابت كردو مجروح شد و قادر به حركت نبود. اندكي بعد قواي دولتي او را دستگير كردندو به منزل صحصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند (۳۰رجب ۱۳۲۸ق).
بعد از اين وقايع، ستارخان خانه نشين شد و پزشكان حاذق براي مداواي پاي او تمام تلاش خود را كردند، اما معالجات به جايي نرسيد ودر تاريخ ۲۸ ذي الحجه ۱۳۳۲هـ. ق (۲۵ آبان ۱۲۹۳ش/ ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴م) درتهران درگذشت و برخلاف وصيتش، در باغ طوطي در جوار بقعه حضرت عبدالعظيمحسني در شهرري درحالي كه هزاران هزار نفر با چشماني گريان جنازه او راتشييع ميكردند به خاك سپرده شد. او هنگام فوت حدود ۵۳ سال داشت.