خاطره جوان تبريزي از تظاهرات مردم تبريز براي نجات درياچه اروميه 12.6.90 خيابان جمهوري

+0 امتياز

سلام
فارسي يازرام هامي اوخويا بيله گوذشت الين


امروز گفتند تظاهراته ما هم ببينيم چي ميشه از طرف ميدان ساعت به طرف شهدا به راه افتاديم جلوي بازار كره ني خانه منتظر دوستم شدم بعد رسيدن دوستم به طرف راستا كوچه به راه افتاديم كه همه جا پر مامور بود وجماعتي كه انگار به خواب ابدي رفتند فرو رفتند به راستا كوچه رسيديم اما اثري از تظاهرات نبود ما چهار نفر بوديم دو نفر دو نفر تقسيم شديم و دو نفر به طرف استانداري و من و دستم همان راستا كوچه (ميدان نماز) بوديم بعد 20 دقيقه ماموران به طرف استانداري رفتند و دوستم زنگ زد زلوي پاساژ مولانا تظاهرات شروع شده به سرعت خيابان ها را با اتوبوس بستند و نصف ماموران جلوي اتوبوس ماندند ما به طرف پاساژ مولانا راه افتاديم ديديم همه شروع به دويدن كردند وقتي بهابتداي خيابان فردوسي رسيديم همه شعار ميدادن ما هم به گروه شايد سه يا چهار هزار نفري پيوستيم و در حالي كه شعار ميداديم به سوي راستا كوچه به راه افتاديم در حالي كه پشت ما ماموران انتظامي و يگان ويژه و بسيجي هاي بي شرف بودند به نزديك ميدان نماز كه رسيديم از دو طرف ماموران به ما حمله كرده و ما را كتك ميزدند همه فرار كرديم ولي پليس دس بردار نبود ما را دنبال كرد تا مسجد جامع رفتيم كه پليس ها برگشتند بعد با يكي از دوستم به يك مغازه ساندويچي جلوي كلانتري 17 تبريز رفتيم تا يه آبي بخريم كه يك زوج جوان كه در آغوش مرد يك بچه شايد 1 ساله بود كه چنان گريه ميكرد كه آدم اشكش در ميومد از مرده پرسيدم چه شده گفت جلوي پاي ما گاز اشك آور زدند بچه از صداش ترسيده و به ماموران فحش ميداد  بعد به طرف پاساژ امت رفتيم كه انجا پر مامور بود سطل آشغال را آتش زده بودند ما هم از روبروي پاساژ داشتيم نگاه ميكرديم كه ماموران به طرف ما حمله كردند تا جلوي پاساژ 40 ستون دويديم كه وارد يه پيرايشگاه شدم ولي ديدم كه برادران بسيجي از خدا بي خبر چه بر سر هم خون ها و همشهريان خود آوردند
به چهار راه شهناز كه رسيديم دوستم زنگ زد و گفت در خيابان تربيت موتور آتش زدند و وقت نشد به آنجا بريم وبه طرف ايستگاه اتوبوس حركت كرديم و اين تظاهرات به خوبي تمام شد شايد شده باشد ؟؟؟؟؟؟

نكات قابل توجه
1- در بين معترضين چند شير زن تورك بودند كه با دستان خود بزگوورد و فرياد ميزدند اورمو گولو جان ورير مجليس انون قتلينه فرمان ورير خاك پاي اين زنان تو سر اونايي كه فقط نگاه ميكردند
2- گاز اشكاور به طرف عابرين و زنان پرتاب مي شد اونم در حكومت اسلامي
3- يك لحظه فكر كردم نيرو هاي قذافي آمدند
4- يگان ويژه و پليس ضد شورش در حيات مسجد جامع پنهان شده بودند
5-شعار ضد انقلابي سر داده نشد بلكه چند بار هم عليه اسرايل شعار دادند اما ماموران به قصد زدن آمده بودند و كاري با شعار نداشتند
6- پليس ضد شورش اكثرا فارسي زبان بودند
7-از بالاي ساختمان هاي كنار ميدان سربازان فيلم برداري ميكردند


8-از نصف راه تا ميدان ساعت همه ي ميدان ها حداقل 30 تا مامور مسلح بودند
9-طبق شنيده ها بسيجي يان با چوب و سوار بر موتور زنان را نيز كتك زدند من نديدم
10- بسيجيان خيلي دوست داشتند مردم را كتك بزنند
11-بعد سال 85 تبريز دوباره بيدار شد و انشللاه بيدار باقي مي ماند


 

عزيز تورك قارداشلارم من ايستديم بو مطلبي فارسلاردا اوخويا اونا گوره فارس جا يازدم

ايه خوشوز گلسه يايين

 

ما اين مطلبو فقط كپي كرديم بعدا سوالتفاهم نشه 



  • [ ]