آيا فعالين مدني آذربايجان پان توركيست هستند ؟ حسن راشدي

+0 امتياز

 
 

 

يكي از دلايل ناسيوناليستهاي افراطي و شوونيست ها جهت تجريه طلب و پان توركيست ناميدن فعالين مدني آذربايجان ، علاقه اين فعالين به يادگيري خواندن و نوشتن به زبان مادري يعني تركي آذربايجاني و خواستار تحصيل آن در مدارس و دانشگاههاي كشور كه متكلمين اين زبان بيش از ۳۰ ميليون نفر از جمعيت ايران را تشكيل مي دهند ، تكلم آنان به زبان اصيل تركي و پرهيز از بكاربري لغات و كلمات وارداتي و حاكم غير تركي در گفتگوهاي روزمره ،‌ بيزاري آنها از جوكهاي تحقير آميزي كه در مورد تركان و اقوام ديگر ايراني گفته مي شود ،‌ داشتن اشتياق به آشنايي و مطالعه آثار ادبي كلاسيك قرون گذشته و معاصر به زبان تركي ، فعاليت آنان در دانشگاههاي كشور براي اجراي برنامه هاي ادبي ، فرهنگي – هنري به زبان تركي و اجراي موسيقي آذربايجاني ،‌ احساس تبعيض آنها به علت عدم سرمايه گذاري كلان و ملي در استانها و مناطق آذربايجان تاريخي(۱) شبيه آنچه در شهرهاي اصفهان و كرمان و ديگر مناطق مركزي و فارس نشين صورت مي گيرد ،


نگراني آنان از مهاجرت روز افزون مردم از شهرها و مناطق خوش آب و هواي آذربايجان و زادگاه خود به علت بيكاري به شهرها و مناطق خشك كويري و مركزي و فارس نشين براي يافتن كار ، اعتراض آنها به خشك شدن درياچه اروميه و تبديل شدن مناطق حاصلخيز آذربايجان به كوير نمك و بي حاصل بر اثر پراكنده شدن نمك اين درياچه با وزش باد در صورت عدم جلو گيري از خشك شدن اين درياچه ، علاقه آنان به مطالعه كتابهايي ادبي ، تاريخي ، شعر ، داستان و رماني كه در استانهاي آذربايجان و ديگر مناطق ترك نشين ايران و يا در جمهوري آذربايجان و تركيه و به زبان تركي چاپ مي شوند و خواستار اجراي اصل ۱۵ و ۱۹و ۴۴ قانون اساسي كشور مبني بر تدريس زبان و ادبيات تركي در مدارس ، حقوق برابر همه اقوام كشور بدون توجه به زبان ، نژاد ، رنگ … و توسعه همه مناطق كشور مي باشد .

اتهام پان توركيست و تجزيه طلب بودن فعالين مدني آذربايجان توسط شوونيست ها بخاطر مسائلي كه توضيح داده شد در شرايطي صورت مي گيرد كه همه امكانات كشور ايران كه كثيرالمله بودن و تنوع زباني آن يكي از خصوصيات بارز آن است و هر كدام از ملل و اقوام كشور به اندازه كسرت جمعيتشان حق برخورداري از همه امكانات كشور در آموزش و تحصيل به زبان خود تا توسعه آن و استفاده از بقيه امكانات را در حوزه هاي مختلف دارند تنها در اختيار زبان و فرهنگ فارسي است و آنچيزي كه فعالين مدني آذربايجان آرزوي جامه عمل پوشيدن فقط قسمتي اندك از آن را دارند همكشوريهاي فارس زبان ۹۰ سال است كه همه آن امكانات را يكجا در اختيار دارند ؛‌ مثلا تركان ايران با جمعيت دهها ميليوني خود در حالي كه براي تحصيل به زبان خود در مقاطع ابتدايي ، 33 سال است كه چشم به راه اجراي اصل ۱۵ قانون اساسي هستند همكشوريهاي فارس زبان نه تنها از همه امكانات تحصيلي از پيش دبستاني تا دانشگاه ، كليه رسانه هاي گروهي و مطبوعات سراسر كشور به زبان خود برخوردار هستند به تبليغ همه جانبه اين زبان باهزينه هاي زياد و با بودجه كشور در داخل و خارج و از راههاي مختلف هم مي كوشند ؛ مثل اهدا بورسيه به دانشجويان كشورهاي مختلف براي تحصيل زبان فارسي در دانشگاههاي داخل كشور و دانشگاههاي كشورهاي خارجي (2) ،‌ برگزاري سمينارهاي پرهزينه در مورد توسعه زبان فارسي در داخل و خارج و ايجاد فرهنگستان عريض و طويل زبان و فرهنگ فارسي نمونه هايي از اين تبليغات و تلاش براي توسعه و گسترش اين زبان در همه زمينه هاست .

در فرهنگستان زبان و فرهنگ فارسي با ساختن واژه هاي جديد فارسي تلاش مي شود تا لغات و كلمات عربي ، تركي و يا اصطلاحات فني برگرفته از زبان كشورهاي غربي را با واژه هاي نوساز و جديد فارسي جايگزين كنند ؛ در اين جايگريني واژه ها كار بجايي رسيده كه كلمات چندين صد ساله عربي جا افتاده در زبان فارسي و كاملا آشنا براي مردم كه بسياري از مردم حتي ممكن است غير فارسي بودن آنرا هم ندانند مانند : " توليد " ، " حد اكثر " و " حداقل " كه بجاي اين كلمات ، واژه هاي نوساز فارسي : " فراوري " ، "بيشينه " و كمينه را جايگزين آن مي كنند و لغات نوساز عجيب و غريب بسياري چون : آذر آوار ، آخوري ريل بند ، آتش سپارستان ، آب بارش شو ، برگ كژ فشار (3) را در اين فرهنگستان ساخته و بكار مي گيرند !

شوونيستها فراموش مي كنند كه هيچ ملتي بخصوص تركان ايران را به خاطر علاقه به زبان و فرهنگ خود و آرزوي تحصيل به زباني كه جمعيت گو يشوران آن اكثريت نسبي نفوس كشور را تشكيل مي دهند و جمعيت آنان بيش از جمعيت فارسها در ايران است را نمي توان پان توركيست و تجزيه طلب ناميد ، اين خواسته فعالين ترك ايران نه تنها آرزو و خواسته زيادي نيست بلكه ابتدايي ترين حقوق انساني هر ملتي ، بخصوص ملتي با 30 الي ۳۵ ميليون نفر جمعيت در يك كشور ۷۰ ميليوني است .

مگر تركهاي كشور كه از ابتدايي ترين حقوق زباني هم محرومند و تحقيرها و توهينهاي زيادي را هم از بابت زبان و فرهنگ خود در كشور متحمل مي شوند ، فارسهاي همكشوري خودرا كه به زبان فارسي از دوران ابتدايي تا دانشگاه تحصيل مي كنند ، تمامي ايستگاههاي راديو – تلويزيوني تهران و شهرهاي فارس نشين و به جز يك كانال تلويزيوني شهرهاي استانهاي غير فارس به زبان آنها برنامه پخش مي كند ، تمام مطبوعات كشور ، تمام كتابهاي درسي و ۹۹درصد كتابهاي غيردرسي ، تمام سينماها و تئاترها ، تمامي اسناد و مدارك ، قوانين و دادگاههاي كشور به زبان آنها سخن مي گويد و آنها بر فارس بودن خود افتخار مي كنند و به زبان و فرهنگ فارسي علاقمند هستند ، به زبان فارسي مطالعه و به زبان فارسي به راديو – تلويزيون گوش مي كنند ، با آهنگ فارسي مي رقصند ،‌ فردوسي طوسي شاعر قرن چهارم و پنجم هجري توهين كننده به نصف جمعيت جهان يعني به زنان ، و تحقير كننده اعراب و تركان (۴) و ايجاد كننده جنگ و نفرت رواني بين دو ملت ترك و فارس در شاهنامه را با لقب و نام " حكيم ابوالقاسم فردوسي " ياد مي كنند را پان فارسيست و تجزيه طلب مي نامند ؟

تركان ، فارسهايي افراطي را كه مي گويند غير از زبان فارسي زبان هيچ ملتي در كشور نبايد تدريس و تحصيل شود ، نبايد هيچ كسي جز به زبان فارسي در دادگاهها از خود دفاع كند ، همه راديو – تلويزيون و مطبوعات كشور فقط و بايد به زبان فارسي و در خدمت زبان فارسي باشد ، تمام بودجه كشور كه براي توسعه زبان و فرهنگ در كشور به تصويب مي رسد فقط و بايد در اختيار زبان فارسي باشد ،‌ حتي نبايد روز مرگ استاد شهريار اين شاعر محبوب مردم ايران و فارس زبانان دنيا و تركان ايران و جهان كه به دو زبان فارسي و تركي اشعار زيبا و دلنشين سروده و شعر فارسي " علي اي هماي رحمت "‌ و سروده زيباي تركي" حيدر بابايه سلام " وي ورد زبان خاص و عام در كشور است " روز ملي شعر و ادب ايران " نامگذاري شود كه مبادا غير فارس زبانان ايران هم خودرا سهيم در اين نامگذاري بدانند ‌ و فقط بايد " روز شعر و ادب فارسي " نامگذاري شود (۵) كه از سهم صددرصدي زبان فارسي در كشور كم نگردد ! ،‌ همه مردم غير فارس بايد فارسي ياد بگيرند و به فارسي صحبت كنند ، ولي نيازي به فارس زبانها نيست كه زبان تركي و يا زبان ديگر هموطنان را بدانند و صحبت كنند ، همه بايد بر كوروش و داريوش افتخار كنند ولي بر پادشاهان غزنوي ، سلجوقي ، خوارزمشاهي و بر بقيه سلاطين ترك حاكم بر ايران ، چه برخوب و چه بر بدشان بايد نفرت ورزيد و آنها و ملت ترك را وحشي و بيگانه ناميد‌ و با تحقير و تحريف زبان و فرهنگ غني تركي و آذري ناميدن تركان آذربايجان آنها را در ديگ يكسان سازي فارسي حل كرد و در كلّ ، فارسهايي را كه خودشان را برتر و بالاتر و تافته جدابافته تر از ملل و اقوام غير فارس ايران دانسته و حتي درصد اندكي از حقوق مادي ومعنوي را كه بر خود و بر زبان و فرهنگ خود لازم و واجب مي دانند بر غير فارس زبانان كشور قائل نيستند را شوونيست و پان فارسيست مي دانند ؛ همين !

آنها فراموش كرده اند نه تنها در هركدام از كشورهاي جهان اولي و پيشرفته اي چون كانادا ، بلژيك ، سوئيس دو و سه زبان رسميت دارند ، حتي در كشورهاي جهان سومي و همسايه ديوار به ديوار ايران چون افغانستان و عراق هم اين معضل حل شده و در افغانستان دو زبان دري (فارسي) و پشتو ، و در عراق زبانهاي عربي و كردي رسمي و سرتاسري هستند ؛ در اين كشورها علاوه بر دو زبان رسمي و سراسري كه متكلمين آنها جمعيت بيشتري نسبت به بقيه زبانها دارند و اين زبانها در كليه رسانه ها و مطبوعات كشور به كار گرفته شده و در همه مقاطع تحصيلي ابتدايي تا عالي تدريس مي شوند ، بقيه زبانهاي كم جمعيت نيز در مناطق و استانهاي خود تا مقطع خاصي در مدارس تدريس مي گردند .

يكي ديگر از بهانه هاي شوونيستها بر تجزيه طلب ناميدن تركان كشور و عصبانيت آنها از دست اكثر مردم آذربايجان و ديگر تركهاي ايران ، تمايل بيشتر اين مردم به تماشاي برنامه هاي كانالهاي ماهواره اي تلويزيوني جمهوري آذربايجان و تركيه و عدم تمايل آنها به تماشاي برنامه هاي ماهواره اي تلويزيونهاي فارسي زبان معروف به تلويزيونهاي لوس آنجلسي است.

اين جور افراد از اينكه بسياري از تركهاي ايران بر عكس فارسها كه مثلا سريالهاي تلويزيونهاي لوس آنجلسي را مي بينند ، سريالهاي كانالهاي تركيه را تماشا مي كنند و مسابقات موسيقي عاشقهاي آذربايجان را از كانالهاي تلويزيون جمهوري آذربايجان دنبال مي كنند عصباني هستند و اين نوع تمايل را گرايش به پان توركيسم تعبير مي كنند ، غافل از اينكه برنامه هاي تلويزيونهاي تركيه به لحاظ كيفيت و نزديكي زبان ، فولكلور و آداب و سنن آنها به تركان آذربايجان و برنامه هاي تلويزيوني جمهوري آذربايجان به لحاظ مشتركات مذهبي ، تباري ، زباني ، فرهنگي ، تاريخي و ارزشهاي معنوي مشترك ديگر ، و از اينكه آنچيزي كه براي مردم آذربايجان جنوبي عزيز و محترم است براي مردم آذربايجان شمالي هم عزيز و محترم است و مردم هر دو سوي آراز ( ارس ) داراي احساس مشترك در كليه زمينه ها ي معنوي هستند و كليه آداب و رسوم و حافظه تاريخي مردم هردو آذربايجان يكي است و فقط مرزهاي سياسي هست كه آنها را از هم جدا ساخته است و در تماشاي برنامه هاي تلويزيوني هم اين مرزها در نورديده است ، طبعا تمايل بيشتري دارند بجاي تماشاي برنامه هاي ماهواره اي و غير ماهواره اي فارسي زبان كه در آن به شكلهاي آشكار و و نيمه پنهان زبان ، فرهنگ ، هويت و شخصيت تركان را به سخره مي گيرند ، برنامه هاي تلويزيونهايي را تماشا كنند كه به شخصيت مردم ، زبان و فرهنگ ،فولكلور ، افسانه ، تاريخ ، آداب و رسوم ، شعرا ، نويسندگان و شخصيتهاي تاريخي و ادبي آنها ارزش و اعتبار مي دهد ؛‌ شايد كافي باشد كه گفته شود تعداد ميادين ، خيابانها و سالنهاي فرهنگي – هنري كه در شهر باكو به نام استاد شهريار نامگذاري شده چندين برابر آن در ايران است و جشنواره هايي جهاني كه براي موسيقي عاشيقها و موسيقي مقامي آذربايجان گذاشته مي شود دل هر آذربايجاني را به وجد مي آورد و مجسمه شاه اسماعيل صفوي اين سردار بزرگ تاريخ و سلطان و شاعر نكته پرداز كه ديوان شعر تركي وي نشان دهنده احساس رقيق اين سردار علاوه بر سلطان و حاكم بودن وي است در ميادين اين شهر به هر آذربايجاني غرور مي دهد .

طبيعي است نبود نمادهايي از ارزش مثبت زبان و فرهنگ ، ترانه و موسيقي فاخر ، شعر و داستان ، حماسه و رمان ، فيلم و تئاتر و …. به زبان تركي آذربايجاني و عدم شناسايي و معرفي شاعر ، نويسنده ، هنرمند ، محقق ، پژوهشگر و شخصيتهاي ديگر در زمينه هاي مختلف مربوط به تاريخ ،‌موسيقي ، هنر ، ادبيات و فرهنگ تركان آذربايجان در تلويزيونهاي داخلي ، تركان كشور را به ديدن كانالهايي سوق مي دهد كه به داشته هاي معنوي آنها ارزش مي گذارند و بر آنها مي بالند .

با توجه به آنچيزي كه آورده شد اگر فارسها كه جمعيتي كمتر از تركها در كشور دارند با تحصيل به زبان خود در مدارس و دانشگاهها ، داشتن مطبوعات و راديو و تلويزيون به زبان فارسي و علاقه به زبان و فرهنگ و موسيقي و افتخارات تاريخي و رسميت دادن زبان خود در كشور در همه زمينه ها ، و داشتن رابطه دوستي با افغانستان و تاجيكستان همزبان خود ، تلاش براي ايجاد كانال تلويزيوني مشترك سه كشور فارسي زبان و آرزوي توفيق و توسعه براي اين كشورها ، ايران را تجزيه كرده باشند آنموقع مي توان از تركان بيش از ۳۰ ميليون نفري ايران هم انتظار داشت كه با داشتن حافظه تاريخي حاكميت ۱۰۰۰ ساله بعد از اسلام بر ايران ، و دادن جانها و ريختن خونهاي بزرگمردان تاريخي خود براي حفاظت اين كشور از دشمنان ، در صورت داشتن همان امتيازاتي كه فارسها در كشور دارند ،‌ كشور را تجزيه كنند ؛ در غير اين صورت ، ادعاي عده اي تماميت خواه و برتري طلب مبني بر تجزيه طلب و پان توركيست ناميدن تركان آذربايجان كه با فعاليت مدني خود خواستار برخورداري از حقوقي همچون حقوق همكشوري هاي فارس زبان هستند ، ادعايي نابخردانه و ناشي از تفكرات پان فارسيستي و شوونيستي و بي اعتقادي آنان بر ابتدايي ترين حقوق انساني تركها و ملل و اقوام غير فارس ديگر در ايران است !

SON

…………………………………………………………………………………………………..

(1) آذربايجان تاريخي عبارت از سرزمين بهم پيوسته اي است كه مردم اين مناطق به زبان تركي صحبت مي كنند ، فولكلور ، افسانه ، آداب و رسوم مشترك و نزديك بهم دارند و در تاريخ بلعمي ( قرن چهارم هجري ) ، نزهت القلوب حمداله مستوفي ( قرن هشتم هجري ) حدود آن از همدان و اراك در جنوب گرفته تا دربند خزران ( داعستان كنوني ) در شمال ، ترسيم شده است ؛ قسمت جنوبي اين سرزمين تاريخي كه در داخل ايران امروزي قرار دارد ، در زمان قاجار در داخل ايالت " آذربايجان " قرار مي گرفت كه استانهاي آذربايجان شرقي و غربي ، اردبيل ،زنجان ، قزوين ، همدان ، مركزي ، البرز ( كرج و حومه ) و غرب استان گيلان ( شهرهاي آستارا و هشتپر تا اسالم ) امروزي را در بر مي گرفت .
(2) ضميمه روزنامه اطلاعات مورخ: 17دي ماه 1376 : (اعطاي بورسيه به دانشجويان زبان فارسي در دانشگاه "سند " شهر حيدر آباد پاكستان ) ، روزنامه ايران مورخ : ۲۵ مرداد ۱۳۸۸ شماره : 4286 : " افزايش ۳۰ درصدي بودجه دانشجويان خارجي " ( بورسيه براي ۲۳۰۰ دانشجوي خارجي تحصيل كننده در دانشگاههاي كشور )
(۳) واژه هاي ساخته و پرداخته شده در" فرهنگستان زبان و ادب فارسي " كه در۸ دفتر منتشر شده است .
(۴) شاهنامه فردوسي چاپ كلكته ، سال ۱۸۲۹ ميلادي صفحات : ۲۸۲ ،۴۸۹ ،۹۴۶
(۵) نگاه كنيد به مطبوعات تهران در پايان شهريور و اوائل مهر سال ۱۳۸۱ و هنگام تصويب اين موضوع در مجلس . براي ديدن قسمتي از متن سخنها و مصاحبه ها كه در اين مطبوعات درج شده بود سايت زير را مشاهده كنيد :

http://www.poetry.ir/archives/000609.php

 

من گوتوغوم ير 

 

Adların mənası

+0 امتياز



Abdulla - Allahin qulu
AraZ - mesafe az 
Adil - Edalet, insaf
Adigozel -- elm, senet, dogruluq
Afaq - Hundur, uca
Afet - Esq, mehebbet, sevgili
Aide - Gelir, medaxil
Aise - Yashayan
Akif - Chalishqan, meqsedyonlu
Allahverdi - Allahin verdiyi pay
Almas - Yarashiqli, gozel
Alxaz - Xususi, ustun, misilsiz
Alisan - Yanan, od tutan
Anar - Yada salar, xatirlar
Anna - minnetdarliq
Aqil - Agilli, derrakeli
Arif - Bilen, xeberdar
Artur - Ayi kimi guclu
Aruz - Doyushchu, igid, cengaver
Arzu - Arzu, istek
Aslan - Hakimiyyet, ezemet
Atilla - Kishi Turk Feth eden,ulu turk
Ayaz - Agilli, istedadli
Aybeniz - Ay camalli, gozel
Aydan - Menfeet
Aydin - Ashkar, deqiq, belli
Aygun - Gozel, ismetli
Aylin - Nur, isiq, parilti
Ayna - Sheffaf, temiz, guzgu
Aynur - Ay, nur
Aysun - Ay ,su
Ayten - Ayin yarisi
Azad - Asude, serbest
Azer - Od, atesh
Aga - Ulu, aga, ilkin
Agabaci - Aga, ulu

Behruz - Bextiyar
Babek - Ataman, serkerde
Badam - Deyerli, gozel, leyaqetli
Banucicek - Yuksek, ali
Barat - Pakliq, temizlik
Bayram - Senlik, bayram
Bedel - Evez
Behram - Qalib gelen, qovan
Bekir - Igid, Er
Besti - Kifayet
Bextiyar - Xosbextlik, seadet
Beyim - Xanim
Beshir - Xosh xeber getiren, mustuluqcu
Budaq - Ailenin inkishafi, davami

Cabbar - Qudretli, qadir
Cabir - Eziyyet veren, zulmkar
Cahangir - Dunyani feth eden
Cahid - Bilikli
Camal - Gozellik, nezaketli
Cavansir - Igid, qehreman
Cavid - Ebedi, daim
Cavidan - Guc, quvve
Covdet - Ustunluk, keyfiyyet
Ceyla - Ata, ovladinin dogulmasindan eziyyit ceken
Ceyran - Ince, alagozlu, mulayim
Cebrayil - Allahin adami
Cefer - Kichik chay, axar su
Celal - Qorxusuz, iradeli, igid
Cemile - gozel qesheng
Cemshid - Parilti, nur, ishiq
Cevahir - Hal, ehval
Cherkez - Gozel, ince
Chichek - Gul, cicek
Chimnaz - Naz, qemze
Chingiz - Deniz

Davud - Sevimli, Eziz
Dasdemir - Zireh, ustun, mohkem
Deniz - Deniz, su, aydinliq
Dilber - Gozel, sevimli
Dinara - Qiymetli, deyerli, yegane
Domrul - Heyat, ovlad, nesil
Durna - Kocheri qush

Ejla - saf, temiz, necib
Eldar - Hakim, el sahibi
Eldeniz - Deniz
Eleonora - Parildayan, Elen adindan emele gelen(Fransiz)
Ellada - Medeniyyet,terbiye(Yunan)
Elmar - Elin zirvesi
Elmir - Elmer adindan gelib: Nobl (qedim ingilis qizil sikke)
Elnare - Nar-alov menasindadir, odlu qiz
Elnur - Elin nuru
Elvin - Yaradici, qurucu
Elvin - Elfin dostu(Ingilis)
Elxan - El esgeri, serkerde
Elsad - Hokmdar, serkerde
Elsen - Basci, rehber, hokmdar
Emil - Calisqan(Alman)
Emilia - Zehmetkes, tekebburlu(Latin)
Esmiralda - gozel, cazibedar(Yehudi)
Etibar - Xosbext, firavan, muveffeqiyyet
Eynulla - Allahin gozu
Eyvaz - Vetenperverlik, seadet
Ebulfez - Fezalet, huner sahibi
Ebdul - Qul, kole, itaet
Ebil - Yukseklik atasi
Eflatun - Boyuk alim, gorkemli filosof
Efqan - Doyuscu, igid
Efrasiyab - Yandirmaq, alisdirmaq
Efruz - Yandirmaq, alisdirmaq
Efsun - sehr, cadu
Ehed - Tek, yegane, seriksiz
Ehmed - Teriflenen, terifelayiq
Ejder - Quvve, guc, qudret
Eleddin - Yukseklik, ucaliq
Elemdar - Bayraqdar
Eli - Quksik, ustun, nicib
Elif - Dost, himdim
Emanet - Emanet
Emin - Emin, sakit
Emine - Etibarli, momin
Emir - Reis, basci, hakim
Emrah - Senlik, sadliq, tentene
Entiqe - Gozel, entiqe
Enver - Isiq, nur
Ersad - Dusunceli, yetkin
Esed - Allahin aslani
Esger - Doyuscu, esgir
Eskinaz - Servet, qazanc
Etir - Parfumerya, qoxu, iy, etir
Eyyub - Dozum, mutilik
Ezim - Leyaqet, sovket, qudret
Eziz - Sevimli, ezemetli

Faiq - Ustun, ela, boyuk
Ferrux - Mudrik, cesaretli
Fariz - Ferz eden
Fateh - Fathi adindan bir forma: qalib, qalib gelmek
Fatima - Mehemmedin qizi
Fazil - Ustun, ideal, leyaqetli
Fuzuli - Edebe muxalif
Fedya - Allahdan hediyye(Rus)
Ferec - Sevinc, xoshbextlik
Ferhad - Anlayan, basa dusen
Ferid - Nadir, misilsiz, yegane
Fexri - Fexr, megrurluq
Fidan - Pohre, budaq
Firdovsi - Cennete layiq olan
Firengiz - Yaradan, doguran
Firidun - Yaranmish, yaradilmis
Firuz - Qalib gelen
Fizze - Gumus
Flora - Chichek, chicheklenen
Fuad - Urek

Gunesh - ***avet hokmdari
Govher - Cevahirat, heyat bexsh eden
Gulcin - Gul deren
Gulebetin - Hamidan goychek
Guler - Xosbextlik, sevinc
Gulgez - Al, qirmizi
Gulnaz - Cicek, gul
Gulsum - Girdesifet, toppush
Gultekin - Teravetli, ter-temiz
Gulshen - Cemenlik, gulluk
Gunay - Ishiq, nur
Gunel - Sheher kuleyi

Husniyye - Gozellik
Habil Kishi - Keder, qem
Hafiz - Saxlayan, qoruyan
Haqverdi - Inam, haqq
Hasim - Sindiran, sinan
Hokume - Muhakime, hakimiyyet
Huseyn - Gozellik,ucaliq,muqeddeslik
Hebib - Sevimli, dost
Hecer - Igid, merd qadin
Hemze - Iti, yandirici
Hesen - Yaxsi
Hezi - Aga, cenab
Hicran - Ayriliq, qoyub getme
Hidayet - Rehber, yolgosteren
Hikmet - Elmli, bilikli
Humay - Xoshbextlik getiren

Kamal - Kamil, tekamul, mukemmel
Kamil - Mukemmellik
Kamran - Arzuya chatmaq
Kazim - Hovseleli, dozumlu
Konul - Konul, qelb, urek
Kovser - Bol, tukenmez
Kubra - Aristokrat, boyuk, kubar
Keklik - Yarashiqli, zirek, ince
Kelenter - Rehber, boyuk, bashchi
Kenan - Gozel oglan
Kerim - ***avetli, alicenab
Kishver - Dunya, cahan

Lachin - Uzaq goren, itigozlu
Lale - Gozel, qesheng
Lamiye - Ince ve zerif ulduz
Leyla - Gece, gece anadan olmush, sevgilim
Lutfeli - Merhemet
Leyli - Gece
Leman - Qaranliqda ishiq
Letafet - Incelik, xeyirxahliq
Letif - Ince, zerif
Logman - Hekim, igid, qorxmaz

Muzeffer - Zefer, qalibiyyetli
Metleb - Melum olmayan, axtarishta olan
Mahir - Usta
Mahrux - Aypara, ay parcasi
Mahsun - Huzulu
Malik - Mulk, mulkiyyet, sahibkar
Manaf - Yuksek, uca
Maqsud - Niyyet, meqsed
Maral - Gozel, ince
Mariya - Sevimli, shirin(Yehudi)
Maxmud - Terife layiq
Mayil - Asiq
Mayis - Umidsiz
Mohsun - Comerd, xeyirxah
Mubarek - Ugurlu, bereketli, xosbext
Mubariz - Mubarize aparan
Munevver - Ishiq, nur
Muren - Temiz, pak
Mursel - Gonderilen, elci
Murshid - Rehber, beledci
Mushviq - Meshur, istedadli
Mehdi - Allahin idare etdiyi
Mehman - Qonaq, misafir
Mehrali - Mehriban, sen(Yehudi)
Mehriban - Sedaqetli, xosxasiyyet, vefali, guleruzlu
Metin - Guclu, metin
Mecid - Sanli, taninmis, meshur
Meded - Imdad, yard?m, komek
Medine - Muqeddes, secde olunan
Mehbube - Sevimli, eziz, cox yaxin
Mehemmed - Agilli
Meherrem - Haram olunmus, qadagan edilmis
Mehshedi - Gozel, boyuk, dahi
Melahet - Gozel, ince, cazibedar
Melik - Hakim, padsah, mulkedar
Memmed - Sanli, serefli, terif olunan
Mensur - Qalib, cempion
Merdan - Merdlik, kisilik
Merifet - Bilik, maarif
Meryem - Ustun, bakire
Merziye - Memnun eden, xosagelen
Mesume - Pak, temiz, gunahsiz
Metanet - Igidlik, mohkemlik
Mesedi - Ziyaretgah, meshed
Mikayil - Allaha benzer, Allah kimi
Minira - Cavanlar
Mirvari - Mirvari, bezek dashi
Mirze - Savadli, oxumush
Misir - Xoshbextlik, seadet
Munise - Mehriban, istiqanli

Nabat - Yasilliq, bitki
Nadim - Sah sarayinda senet islerine baxan
Nadir - Yagane, tek
Nahid - Genc, yetishmish
Naib - Komekci
Namiq - Qeseng yazmaq, yazar
Narmin - Yumsaq, ince, zerif
Natalya - Movlud gununde dogulmus
Natevan - Bacariqsiz, taqetsiz
Natiq - Nitq soyleyen, danisan
Nazim - Shair, nezme cheken
Nazli - Gozel, ince
Nazperi - Nazli peri, gozel
Nagi - Saf, pak, temiz
Nubar - Mehsul, bar
Nusret - Komek
Nushabe - Agilli ve gozel qadin
Neman - Xosbextlik, seadet
Nemet - Ruzi ,bereket
Nebi - Xeber veren
Nergiz - Gozel, qururlu
Neriman - Igid, cesur, qehreman
Nesib - Qismet, pay, bext
Nesimi - Nesim, yel, meh
Nesir - Mudafieci, komekci
Nesrin - Dag ciceyi
Nezrin - Su zanbagi,tenha cicek
Nicat - Arzu, murad
Nigar - Gozel, yarasiqli, sedaqetli
Niyaz - Ehtiyac, xahish, arzuolunan
Nizami - Nizam, intizam
Novruz - Teze gun, yeni il
Nuray - Isiq
Nuride - Gozumun ishigi
Nurlan - Nur, ishiq

Oksana - Allah terefden beyenilmish (Rus)
Omar - Uzun omulrlu
Oqtay - Nesildash, eloglu
Orman - Mese
Orxan - Sherkerde, bashchi
Oguz - Boyuk, davamli, artan nesil

Pakize - Temiz, pak
Pasa - Padshah
Penah - Arxa, dayaq, havadar
Peri - Gozel, fusunkar
Pervane - Vefali, sedaetli
Pervin - Ulduz,7 qardas ulduzdan en balacasi
Perviz - Muzeffer, qelebe getiren
Pinar - Chehsme, bulaq

Qadir - Qadir,qabiliyetli
Qafar - Efv eden, bagishlayan
Qalib - Muzeffer, qelebe chalan
Qalina - Sakitlik
Qasim - Qismet, pay
Qedir - Qudretli, guclu, qadir
Qerib - Doyushchu, igid, esger
Qetibe - Elchatmaz
Qezale - Gozel, ceyran
Qezenfer - Yukseklikte yashayan
Qiyas - Komek, imdad
Qulu - Mubariz, usyankar
Qilman - Oglan, ushaq, ovlad

Rafat - Agilli, derrakeli
Rafiq - Yoldash, dost, xoshxasiyyet
Rahim - Rehm olunmus insan
Raisa - Aileli qadin
Ramazan - Ramazan
Ramil - Reml eden, uzaqgore, her seyi qabaqcadan dusunen
Ramin - Ushaq, ovlad, ogul
Ramiz - Remz eden, delalet eden
Rana - Xosh etirli,gozel bir gul
Raqib - Arzulayan, regbet besleyen
Rasim - Ressam, resmiyyet
Rauf - Ureyiyumsaq, mehriban
Raul - Ralf adindan, canavarin meslehetcisi(Fransiz)
Raziye - Agilli, ismetli, gozel
Rovshen - Ishiqli, nurlu, aydin
Rufet - Yuksek, uca, taninmis
Rustem - Enlikurek, boylu-buxunlu
Rebiyye - Rebe yaxin olan
Renata - Intibah
Refail - Allah, ilahi
Rehile - Allahin sevimlisi
Rehim - Rehmeden
Rehman - Rehmdil, sefqetli
Remzi - Remz,simvol
Rena - Yarasiqli, ince, gozel
Resul - Elchi, numayende, sefir
Resad - Agilli, derrakeli
Resid - Igid, qehreman
Rizvan - Raziliq
Roza - Zanbag ve ya qizil gul(Macar)
Rufina - Tund sari sachli(Yunan)
Rumiyye - Gozel, ince qiz
Ruslan - Shir,Aslan
Rza - Memnuniyyet, raziliq

Sabina - Qedim Italiya medeniyyetinin neticesidir, Sabin tayfasi(Latin)
Sabir - Sebirli, dozumlu, deyanetli
Sabit - Mohkem, igid, etibarli
Sadiq - Dogruluq, semimiyyet
Sahib - Hemdem, yoldas
Salam - Sulh, salamatliq
Salatin - Sultan, secde olunan
Saleh - Yaxsiliq, xeyirxahliq
Samir - Hemsohbet
Samur - Birlik, guc
Sara - Xanim
Sarvan - Basci, lider
Suceddin - Patriot, dostluq, yaxsiliq
Suleyman - Emin, muhafize olunmus
Sureyya - Parlaq, ince
Surme - Surme
Sevda - Mehebbet, esq, sevgi
Sevil - Qoy meni sevsinler
Sevinc - Sevinc, mehebbet
Seyfel - Q?linc
Seymur - Xeyirxahliq, nicat
Sebnur - Gece nuru
Sedaqet - Vefa, etibar
Sefiyye - Semimi, secilmis dost
Sefure - Zerif, yarasiqli, ince
Sehhet - Durustluk, dogruluq
Seid - Aga, basci
Sekine - Sakitlik, dinclik
Selim - Saglam, salamat
Semaye - Uca, yuksek
Semed - Deyismez, ebedi, mohkem
Semender - Efsanevi qus(Yunan)
Senan - Ashiq, mecnun, vurgun
Senuber - Ucaboylu, duzqamitli
Servinaz - Ince, sehrli,yarasiqli
Serxan - Xanende, oxuyan
Settar - Bagislayan
Seyavus - Atli
Seyyare - Hereket, gezinti
Sima - Beniz, uz, cohre
Simuzer - Xezine, qizil
Solmaz - Gul, cicek
Sona - Gozel
Suad - Xoshbextlik, seadet
Suat - Yaxshiliq, xeyirxahliq
Subhan - Allahin adidir
Sugra - Boyuk, uca
Sveta - Ishiq sachan(Rus)
Shaban - Dere, dag yolu
Shahbaz - Ustun, birinci
Shahin - Yirtici qus
Shahmar - Ilan
Sahveled - Ovlad, usaq
Shaiq - Hevesli, ilhamli, sovqlu
Shamama - Etirli
Shamil - Universal, genis ehateli
Shumsad - Ucaboylu, saxqametli(Rus)
Shefeq - Gunes, nur, is?q
Shefi - Sefa veren, sagaldan
Sheker - Shirin, mulayim
Shems - Gunesh
Shemsi - Gunesh
Shubay - Esger, doyushchu

Tahir - Temiz, gunahsiz
Taleh - Insan taleyi
Talib - Teleb eden, axtaran, teleb
Tamam - Gozellik
Tamara - Gozel qiz(Rus)
Tamerlan - Igid,casur
Tamilla - Ismetli, gozel(Fransiz)
Tapdiq - Ilkin, tapilmis
Tapdiq - Tapinti, elcatmaz
Tariyel - Igid, cengaver
Tagi - Dindar, momin
Tukezban - Xanim, qadin
Teymur - Qudretli, muzeffer
Teyyub - Xosh, ureyeyatan
Tebrik - Tebrik, bereket
Tebriz - Inam
Tehmasib - Saglam, guclu
Telet - Gorkem, zahir, sifet
Terane - Musiqi, melodiya
Terxan - Hakim, basc?
Tevekkul - Guman, tevekkul
Tofiq - Ugur, xosbextlik
Tokay - Zengin, igid
Tomris - Heyat veren, nesil artiran
Togrul - Qudretli, sahin
Tuncay - Ucaboy, hundur
Turab - Torpaq
Tural - Yashamaq, movcud olmaq
Turan - Gozel, ince
Tutu - Gozel, zerif, ince

Ucal - Ucalmaq, yukselmek
Umnise - Xanim
Ugur - Muveffeqiyyet, ugur
Ulvi -- saf,temiz
Umud -- Istek, arzu
Ulker -- Bext ulduzu
Uzeyir -- Nadir, qiymetli, eziz

Vahab - Bexs eden, pay veren, ***avetli
Vahid - Yegane, tek, tenha
Valeh - Alisan, yanan, valeh olma
Valid - Valideyn
Vaqif - Bilikli, derin melumatli
Vasif - Terifleyen, vesf eden
Vuqar - Qurur, itaetkar
Vusal - Murada catmag,vefali
Vusale - Sevgi, mehebbet, seadet
Vera - Inam, etibarliq(Rus)
Vefa - Sedaqet, etibar, inam
Veli - Yaxin dost
Vesile - Ayrilmaz, qovusmus
Vidadi - Mehebbet, regbet
Vurgun - Allaha, peygembere vurgun olmaq

Xalide - Gozel, qesheng
Xaliq - Yaradan, xelq eden
Xanim - Xanim
Xasay - Igid, er, qehreman
Xaver - Gunesh, sherq
Xeyransa - Qadinlarin yaxshishi
Xedice - Birinci, ilkin
Xelil - Dost, sirdas
Xeyyam - Chadirquran, chadirchi
Xosrov - Xos, xeyirxah, xeyirgetiren
Xumar - Yarashiqli, alagozlu
Xuraman - Ucaboylu, ince, qametli

Yadigar - Yada salan, xatirlayan
Yalchin - Igid, usyanci
Yaqub - Vefali ata
Yasemen - Goz oxshayan, xosh etirli(Yunan)
Yasin - Birincilik
Yaver - Komekchi
Yavuz - Qorxunc, zehmli, dehshetli
Yaxiya - Tabri vergisi, keshish adi
Yasar - Yasamaq, movcud olmaq
Yuksel - Yukselmek
Yegane - Tek, semimi
Yemen - Xoshbextlik, seadet
Yunus - Goyerchin
Yusif - Artim, gelir

Zumrud - Deyerli, qiymetli
Zerife - Zerif, ince hereket etmek
Zahir - Parlaq
Zakir - Yada salan, zikr eden
Zaman - Vaxt, dovran, chag
Zamiq - Etibarli, mentiqli
Zarina - Qizili
Zubeyde - Cicek, gul
Zuleyxa - Su perisi
Zulfuqar - Qilinc
Zeyneb - Gozel, yarashiqli
Zefer - Qalib
Zehra - Parlaq, cicek
Zekeriyye - Agilli, dushunceli
Zeki - Agilli, bacariqli, qavrayan
Zekiyye - Alicenab, gozel, cazibedar, agilli
Zemine - Zemanet, teminat
Zerife - Ince, yumsaq
Zerqelem - Qiymetli, deyerli
Ziba - Gozel
Ziba - Fars dilinde gozellik menasini dashiyir
Zirba - Uca, hundur
Ziver - Bezek, dash-qash
Ziya - Ishiq, nur
Ziyad - Ustun, artiq

اوستاد شهريارين توركيه شعري

+0 امتياز


گلميشم نازلي هيلال اولكه سينه

فكرتين اينجه  خيال اولكه سينه

آكفين مارشي ياشارديپ گوزومو

باخيرام "يحيي كمال " اولكه سينه

 

اوت ايسلام اوجاغي توركيادير

بير موسللاسي ايا صوفيادير

بوردا رومي گيبي عاريفلر وار

صوفي لر عابيده سي قونيادير

 

گورونور پرده سين آچديقجا خيال

باشدا فيكرت له دوروپ يحيي كمال

سون اديب لر صفيدير ،باخ نه جمال

شهريار دان نه آغيــر ايستيقبال

 

بير هيلال پارلياراق اولدو گونش

بير ساچاقلي گونش ، ايحلام آدلي

قول قانات آچري گئنيش بير مولكه

امپراتوري توركان آدلي

 

دنيزي قالديريپ آلميش بئلينه

سانكي سيمرغ خياليم اوجالير

لاكن اولدوق دا داها مست جمال

تييره يير حمليني ايديكده جالير

 

باخيشيم قول قانات آچديقجا اوچور

گوز ديير قوي هله باخديقجا باخيم

بو افقلرده سئوينجك قاريشيپ

شفقين آرخينا آخديقجا آخيم

 

ديــيـــرم  آكفيله  گاه  جوماييم

افقون   جيلويه  ماوي  يه تينه

گاه آتام دان قول آليپ يوكسه له ليم

باخاييم  فكرتين  هوريـيـتـيـنـه

 

طومار آچتيقجا خيال فيلم لري

جالانير بوردا آغير بير تاريخ

توزلي ،قانلي ، بوغوق توفانلار

سانكي گوزلر دومان ايچره مرريخ

 

هر يئرين توپراغي بير شئي به سلر

بورا دا دوغروسو قيرت كاني دير

بورداداشدان چوق ايگيت لرسوموگو

چشمه دن بوللو شهيت لر قاني دير

 

گورورم فاتحي ائتمكده هوجوم

اوخونوپ فاتحه ي دولت روم

شانلي داغلار اوجاليقلار گورورم 

يينه بير چوق دره لر ، چوق اوچوروم

 

گورورم بير ابدي عزت وشان

گله جك فخري اولان بير گئچه جك

يوق بو ميللت ، بو ححقيقت اولمز

چاتاجاق خضرينه ، جالمين ايچه جك

 

دوزولوپ سانكي بو بالكنلار دا 

گينه شاهلار تاجي ، بيگر فسيي دير

قولاق آسسان بو افقلر ده هنوز

پاشالار نعره سي عسكر سي دير

 

او گوزللر گوزلي ايستانبول

او دنيز لر قيزي ، دريا گليني

سانكي دريا چيچگي ، نيلوفر

قول آچيپ ، ساحيله آتميش اليني

 

بوردا سون بير مدنيت يارانيپ

نه بنالر ياپيليپ ، ال لر وار

نه جلالت ، نه صلابت علمي

آتا تورك لر گيبي هيكللر وار 

 

شرق و قربي مدنيت قاووشوپ

بير اصيل نسلي بو توپراقدا دوغور

معرفتدن قول آليپ  عزت  نفس

جهلي ، فقري دوغولان يئرده بوغور

 

قوربت احساس ائيله مم من بوردا 

سانكي اوز  دوغما دياريم دي منيم

نرده واردي قارينداشلاريميز

آنا يوردومدي ، حصاريمدي منيم

 

من ده آذر بالاسي تورك اوغلو

قوناقام دوغما قارينداشلاريما

دئميشم آيري دوشن لشكريمي

گئدييم  وصل ائدييم باشلاريما

 

ديلي ديني ، قاني بير قارداشيديق

سوزو بير دينله سه آغلار تاريخ 

ايشده محكوم ائده رك باشچيلاري

قارا ميللت لري داغلار تاريخ

 

بيز ده سيز تك دينه لاقيد اولالي

گيتدي يئر لر  بيزه گوك لر قالدي

شققه لنديك هره بير تايدا دوشوپ

بير كسيك باش گيبي سويلر قالدي

 

گل سيقاق بير كره قارداشليك الين 

لئن ائدك  نا خلف ايسلافيميزه

بونو نادير، او واقيت دويموشدي

قوي محبت قالا ايخلافيميزه 

 

اوبا لار شاعيري يم درديميزي

دويورام ، چوق دا درين دويقودو بو

باش توتا ، توتمايا ، اوز دويغوملا

اويورام چوق دا شيرين اويقودو بو

 

گوروروم آي نازلي هيلاليم سانجاق

پارلاسين گئت گئده بو سونمز اوجاق

دئميرم قول ائدك دونياني بيز

دونيا آرتيق بيزي اينسان ساناجاق

اندامها در زبان تركي بر اساس يك حرف واحد نام گذاري شده اند.

+0 امتياز

اندامها در زبان تركي بر اساس يك حرف واحد نام گذاري شده اند:

اندامهاي مربوط به خوردن و چشيدن با "دال" شروع مي شوند:
ديل(زبان)، دؤداق(لب)، داماق(كام)، ديش(دندان)، ديمديك(منقار)
هر اندامي كه از بدن خارج شده با حرف "ق" شروع ميشود:
قيچ( پا) قؤل(دست) قاناد( بال) قويروق(دم) قارين(شكم) قولاق(گوش)
اندامهاي چشم با "گاف" شروع مي شوند:
گؤز(چشم)، گاش(ابرو)، گيله( عنبيه)، گيرپيك(مژه)
از بالاي سر تا كمر با ب شروع ميشوند:
باش(سر)،بورنوز( شاخ)،بؤيون(گردن)، بئل (كمر)، بوخون(پشت)، بويرَك(قلوه)،باغيرساق (روده)
شايد حتي بؤرك(كلاه) و باشماق(كفش) كه در هر دو سوي بدن ما راميپوشانند از روي انتخاب بوده و يا هر اندام تيز با زاويه بدن مثل ديرناق(ناخن)،ديز(زانو) ديرسك(آرنج) دابان(پاشنه) كه با د شروع شده اند.

صدايي كه شنيده نشد...!

+0 امتياز

من يك زن هستم . با نگاهي به تاريخ همواره جنس دوم محسوب شده ام. بعضي ها ميگويند از دنده مرد آفريده شده ام. برخي ميگويند ضعف جسماني من نشان ضعف عقلاني من نيز مي باشد و چه بسيارند كساني كه ميگويند زن را چه به اين كارها! ولي با تمام اين حرف ها من انسان هستم، با تمام عواطف و احساساتي كه يك مرد ميتواند در مورد همه چيز و همه كس داشته باشد.

 

تاريخ نميگويد كجا زاده شدم. فقط اين را ميگويد كه استثمار شده ام. ولي من ميگويم من در ايران متولد شده ام. در كشوري با تمدن چندين هزار ساله. در كشوري كه تمدنهاي بزرگ جهان در آن زيسته اند. زماني كه در كشورهاي توسعه يافته كنوني زن و خانواده تعريف مشخصي نداشت. من در خانه خود بودم و بزرگ داشته ميشدم.

مردان كشور من در ناموس پرستي و غيرت شهره آفاق بودند و هستند. و من مغرور از اين شهرت و سرمست از امنيت حاصل از مي زيستم. ولي آيا غيرت مستزلزم تعريف چارچوب فكري خاص و تعيين خط مشي عاطفي ميباشد؟ آيا ناموس پرستي دليلي بر به زنجير كشيدن احساسات ناموست و محروم كردن او از شور و نشاط و تعيين علاقه منديهاي اوست؟

آيا يك زن نميتواند دوستدار فوتبال باشد؟ و اگر ميتواند چرا نبايد بتواند در ورزشگاه حضور داشته باشد؟ چه چيزي مانع از حضور من در كنار تيم محبوبم است؟ اگر برخي مردان اصولي را رعايت نميكنند، چرا من بايد به نفع آنها كنار بكشم؟ آيا كار غير اصولي آنان بر حق طبيعي من مقدم تر است؟ و بي ارزش ترين چيز در اين ميان روياهاي من است كه قرباني ميشوند.

فوتبال ورزشي است همه گير كه در تمام نقاط جهان پير و جوان، زن و مرد با تمام فرهنگها و ايوئولوژي ها دوستدار آن هستند. به هر كجا كه نگاه كنيم فوتبال طرفداران بيشماري دارد و بالطبع دوست داشتن آن پديده اي عجيب و غير قابل قبول نميباشد. حال چرا و به چه علت اين سوال در مورد من مطرح است؟ چرا از من سوال ميشود كه چرا فوتبال دوست دارم؟

آيا همه كساني كه فوتبال دوست دارند علاقه مند به حضور در ورزشگاه و تشويق تيم محبوب خود نيستند؟ اگر نيستند چرا ورزشگاهها هميشه پر است؟ و اگر هستند چرا من نبايد باشم؟ چرا من نميتوانم عشقم را به تيمم در ورزشگاه فرياد كنم؟ چرا نميتوانم در غم و شادي تنها دليل زندگيم شريك باشم؟ چرا من نميتوانم پرواز عقابم را بر فراز آسيا به نظاره بنشينم؟

آري من هوادار تيم تراكتورسازي آذربايجان هستم. شهر من شهر اولينهاست و من ميخواهم اولين زني باشم كه در ورزشگاه حضور دارد و با شعار " يئل ياتار طوفان ياتار ياتماز تراختور بايراقي" تيمي را كه همه ميدانند براي همه ما تنها يك تيم نيست! بلكه مفهوم با هم بودن ، مفهوم عشق به آذربايجان و در نهايت مفهوم زندگي است، را همراهي كنم.

از همه كساني كه ميتوانند به هر نحو در پيشبرد اين هدف و تحقق روياي چندين ساله طرفداران زن قدمي برداشته و گرهي از كار بگشايند. مسئلت دارم كه ما را در اين راه ياري كنند.

 

الناز